خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

خاطرات تنها

فقط برای اینکه مغزمو یه جایی خالی کنم....

عیدتون مبارک

سلام . 

عید همه مبارک. 

دم هم سه چارک.  

 

چند تا دعا : 

انشا ا... مشق های عید یا نیست و نابود بشن یا خود به خود نوشته بشن! 

 

انشا ا... هر شب خونه ی یکی از فامیلا تلپ باشیم تا صبح ! 

 

انشا ا... بیش از پیش عیدی گرفته باشیم!

عید

سللللللللللللللللللللللللللللللللللاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامممممممممممممممممممممم!!! 

من امروز خیلی خوشحالم .چون روز آخر مدرسمون بود . 

 

حالا حدس بزن مشق چی دادن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 

 

 

باید یه مجله درست کنیم . 

روش قیمت بزاریم 

تازه عین نی نی کوچولو ها بهمون کارت همیار پلیس هم دادن.

دلتنگی هام

حال و حوصله ندارم .طبق معمول 

با اینکه فردا میریم اردو اما از الان به عزای فردا نشستم که هم امتحان دستور داریم هم کلی مشق ریاضی . 

سرعت اینترنتم در حد -۱ از ۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۹۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۷۶۸۹۷۴۵۶۳۴۴۷۳  است. 

حال ندارم برم حموم .حال ندارم تی.وی ببینم .حال ندارم سری رمانم رو تموم کنم. 

راستی یه پیشنهاد اگه خواستین یه رمان عاشقانه بخونین حتما رمان(غزال )رو بخونین.نشر علی.نویسنده شو یادم نیست! 

سالگرد

سلام 

امروز سالگرد فوت پدر بزرگمه تا دو ساعته دیگه باید توی سالن باشم. 

امروزم اصلا حال و حوصله ی رفتن ندارم. 

کلا همه‌ی خانواده فکر می کنن من خیلی با حوصلم اما اصلا اینطور نیست .

شعر

زندگی زیباست 

 

زشتی های آن تقصیر ماست 

  

در مسیرش هرچه نازیباست 

  

آن تدبیر ماست 

 

زندگی آب روانی است  

 

روان می گذرد 

 

آن چه تقدیر من و توست  

 

همان می گذرد  

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

------------------------------------------------------------ 

 

حوصله ام سر رفته واقعا به یه ملاقه نیاز دارم تا اونو هم بزنه! 

واقعا حال مهمونی رو ندارم. 

اما امشب مجبورم برم شب سال مادر داماد یکی از فامیلامون 

پدیده ای به نام برف

سلام! 

چند روز پیش که تو تهران برف اومد سر کلاس بودم . 

معلمه نذاشت پنجره رو باز کنیم . 

زنگ که خورد یکی از بچه که ما بهش میگیم عمه قزی می گفت: 

پدیده ای که هم اکنون مشاهده می کنید پدیده ایست به نام برف که هر چند قرن یکبار در تهران میآید.  

هممون کلی خندیم! 

عمه قزی رفت روی یکی از نیمکت ها وایساد اما یهو نیمکت کج شد اون با چونه رفت روی تیزی نیمکت بغلی و... 

یهو توی کل مدرسه که دو تا ساختمونه یه صدا اومد بچه ها دویدن و ناظممونو صدا کردن . 

کلاسمون پر خون بود عمه قزی رو از طبقه ی سوم پایین آوردیم . 

مهلم بهداشتمون بردش تو دستشویی معلما باندپیچیش کرد . نذاشتن بریم پیشش 

بزور بردنمون سر امتحان زبان. 

باز من از ۴۰ نمره شدم ۳۷.۵  اما سرور عاشق که دوست صمیمیشه شد ۱۱! من که برگمو دادم دیدم برگش خالیه هر چی بهش گفتم بده برات بنویسم نداد . 

معلممون هم نمرشو خیلی حساب نکرد چون می دونست حالش خوب نیست دمش گرم! 

عصری از خونه زنگ زدم به خونه ی عمه قزی با اون حالش که از ساعت ۱۱ هیچی نخورده بود ۱۰ دقیقه باهام حرف زد . 

شنبه که اومد مدرسه تازه دیدم که چه بلایی سرش اومده : 

نصف دنونه جلویی پایینیش رفته بود لثه اش پاره شده بود که ۳ یا ۴ بخیه خورده بود .چونه اش هم ۱۵ یا ۱۶ تا بخیه خورده بود . 

۲ یا ۳ روز بعد هم بخیه هاشو کشید . 

حالا هم حالش از منم بهتره .

دهه ی فجر

سسسسسلااااااااااااااااممممممممممم!!! 

فردا جشن مدرسه با ماهاست .  

مجریامون قراره دوما رو ضایع کنن(آخه ما سومیم)  

بچه ها هم یه برنامه هایی گذاشتن که همه کف کنن:  

۱.مسابقه آدامس جوی :هرکی بیشتر آدامس بخوره و بیشتر اونو باد کنه برنده است. 

۲.مسابقه لباس پوشیدن معلما:فکر کن معلم ریاضی خرمون قراره ۱۰۰ تا لباس رو هم بپوشن. 

۳.صندلی داغ  

۴. یه خانم بلژیکی که مسلمان و شیعه شده و با شوهرش توی تهرانن(بدلیل خوشگلی شوهرش اون توی جشن ما نمیاد) 

۵. یه فیلم که نمی دونیم چیه؟ 

.

کارنامه

۵ شنبه کارنامه ام رو گرفتم فکر کن بعد از این همه خر زدن و سگ دو زدن معدلم شد۶۱/۱۸ 

اما انضباطم ۲۰ شد آخه من که اصلا شیطون نیستم اما بعضی انضباطا تا۱۷ هم رفته بود حتی بعضی معدل ها تا ۱۵ هم بود 

من اگه خنگول بازی در نمیاوردم و فیزیکمو کامل میشدم و خط مسخره هم بهم ۱۹ می داد نه ۱۷ حد اقل معدلم از ۱۹ به بالا می شد. 

اولین خاطره

سلام امروز اولین روزیه که می خوام خاطره بنویسم . 

پس  ... 

یا علی